خـــانــــه وحــــشــــت

🔞بازی های ژانر ترسناک💀
🔞راهنمایی و چیت کد های امتحان شده💀
🔞آهنگ های ترسناک💀
🔞بازی های برتر ژانر ترسناک💀
🔞معرفی بهترین بازی های ترسناک در هفته💀
🔞داستان های ترسناک💀
و....

پیام های کوتاه
۱۲
ارديبهشت

فیلم ترسناک مرد نامرئی

  • Escape RoOoM
۱۲
ارديبهشت

فیلم ترسناک شمارش معکوس

  • Escape RoOoM
۱۱
ارديبهشت

فیلم سینمایی ترسناک زالو 2017 (FERAL)

  • Escape RoOoM
۱۰
ارديبهشت

فیلم ترسناک هشت: داستان ترسناک آفریقای جنوبی

  • Escape RoOoM
۱۰
ارديبهشت

فصل 5


احساس خفگی می کردم. نفسم در نمی آمد. دهنم را باز کردم که جاش را صدا کنم، ولی صدایی بیرون نیامد. جاش؟ کجا بود؟ به ردیف های قبر نگاه کردم، ولی نور چراغش را ندیدم. ری خودش را از زمین بالا کشید و تو هوا شناور شد. بالای سر من معلق ماند و یک جوری راه نفسم را بست، جلو چشمم را گرفت، خفه ام کرد. با خودم فکر کردم، من مرده ام. مرده. حالا من هم مرده ام. یکدفعه وسط تاریکی، نوری درخشید. نور به صورت ری افتاد، نور سفید و قوی هالوژن. جاش با صدای عصبی و زیری پرسید: (( اینجا چه خبره؟ آماندا... چی شده؟)) ری فریاد کشید و افتاد روی زمین. با صدای زیر و گوش خراشی _ که مثل زوزه بادی بود که از شیشه شکسته پنجره تو بیاید _ نجوا کرد: (( خاموشش کن! خاموشش کن!)) ولی جاش نور قوی چراغ را روی صورت ری نگه داشت و گفت:

  • Escape RoOoM