خـــانــــه وحــــشــــت

🔞بازی های ژانر ترسناک💀
🔞راهنمایی و چیت کد های امتحان شده💀
🔞آهنگ های ترسناک💀
🔞بازی های برتر ژانر ترسناک💀
🔞معرفی بهترین بازی های ترسناک در هفته💀
🔞داستان های ترسناک💀
و....

پیام های کوتاه

۲۴ مطلب با موضوع «داستان های ترسناک» ثبت شده است

۰۷
ارديبهشت

 

در پنانگ مالزی،جاده ای معروف و در عین حال انگشت نما و بد نام موسوم به جاده ی «تمپه» وجود دارد. سالها سال قبل آن جاده ساخته شد تا دسترسی به دریاچه پشت سد میسر گردد. در کیلومتر 7/1 جاده،تپه ای وجود دارد که به دو حومه متصل می شود.راه ورودی دریاچه پشت سد، در جایی در میان جاده ای کم عرض و باریک و پیچ در پیچ قرار دارد. 
حوادث و اتفاقات اسرارآمیز و مرموز بی شماری در آن جاده رخ داده اند.اکثر اوقات، قربانیان به همراه وسیله نقلیه خود به داخل دره

  • Escape RoOoM
۰۷
ارديبهشت

 

اگر کسی در راهروهای بناهای قدیمی قدم بزند به وضوح صدای شکسته شدن شیشه و خرد شدن سنگ‌ها را می‌شود.
کمی بعد هم صدای گریه یک زن در سکوت شهر می‌پیچد...

بهانگاره یکی از عجیب‌ترین شهرهای هندوستان است؛ شهری قدیمی، متروکه و خالی از سکنه که در حاشیه پارک جنگلی ساریسکا در ایالت راجستان قرار گرفته. ترس و وحشتی که خرابه‌های این شهر به دل انسان‌ها می‌اندازد و داستان‌هایی که درباره ارواح سرگردان آن نقل می‌شود این روزها توریست‌ها و گردشگران ماجراجو و کنجکاو زیادی را به این منطقه می‌کشاند.البته این شهر قدیمی فقط تا قبل از غروب خورشید شلوغ است چون هیچ کس

  • Escape RoOoM
۰۷
ارديبهشت

 

مادر از پله ها پائین آمد، امیر را دید که هم چنان مشغول تعمیر آبگرمکن است . گفت : امیر خان تو داری از ساعت چهار با این آبگرمکن ور میری خسته نشدی ؟ حالا حموم نرو من به جای تو خسته شدم .

امیر جوان قوی هیکل و چهارشانه بوری بود . رو به طرف مادر کرد، تمام صورت و
پیراهنش دودی و سیاه شده بود گفت: نه مادر، ببین اصلا مشکلی نداره، تمام لوله ها رو پاک کردم، سه دفعه کاربوراتورو سرویس کردم، نفت می آد، روشن می شه، تا بالای سرش هستم کار می کنه، باورت نمی شه دو قدم اونور می رم خاموش می شه .
مادر گفت :خب حالا

  • Escape RoOoM
۰۵
ارديبهشت

اثرانگشت


پسر عموی بزرگم خانه ای را خرید و آن را بازسازی کرد. آن خانه در سال ۱۸۷۰ ساخته شده بود و از اوایل ۱۹۹۰ تا به حال کسی در آن اقامت نداشت، یعنی درست از همان زمانی که مالکش یک پزشک بود و درگذشت. مطب و داروخانه آن دکتر در پشت خانه واقع شده بود. یک سوئیت سرایداری هم کنار خانه قرار داشت.

از قرار معلوم یکی از پسرهای دکتر به دختر جوان سرایدار پیشنهاد ازدواج می دهد، ولی دکتر مخالفت کرده و

  • Escape RoOoM